بیوندای بلوند جوان و جسور عاشق نمایش های عمومی با شور و شوق است. در قطار، او با اسکیت روی هیکل هشت خود مسخره می کند، دهان متخصص او روی مردانگی ضربان دار شریک زندگی اش شگفت انگیز کار می کند. برخورد داغ و فضولانه آنها آشکار می شود، غافل از چشم های نامرئی که سوار قطار صمیمی خود را تماشا می کنند.