اولینا دارلینگ، یک دختر شیطون، در یک مکان متروکه گم می شود. یک پسر خوش شانس او را می بیند و به خانه اش دعوت می کند. او از دیدن خروس بزرگش هیجان زده است و مشتاقانه آن را می خورد. او با لذت بردن از بیدمشک تراشیده اش، که منجر به یک خروس وحشی می شود، متقابلاً عمل می کند.