کایلی کینگستون و نامادری اش، ناتالی نایت، توسط نگهبانان در سینه های کوچک و سینه های کوچکشان گرفتار می شوند. آنها بی قرار هستند، مجبور می شوند برهنه شوند و نوک سینه های خود را نشان دهند. نگهبان نمی تواند مقاومت کند و با نوجوان بلوند و نامادریمش در یک رمپ وحشیانه و هاردکور راه خود را دارد.