من به عنوان یک نوجوان شیطون، شیطنت کرده ام، بنابراین بابای سختگیرم باعث می شود که فریاد بزنم. من در دهان خوب هستم، به او یک دمپایی وحشیانه می دهم. او به شدت من را می گیرد و من را ناله می کند. با انگشت زدن به کس و کونم، من را با تقدیر پر می کند. این یک آرزوی کریسمس شیطانی است که برآورده شده است.