دخترخوانده ام الکسا ری به سمت من آمد و با تمایلات لزبین خود دست و پنجه نرم می کرد. من دقیقاً می دانستم که او به چه چیزی نیاز دارد - یک ضربه زدن خوب به بیدمشک او! من وقت را تلف نکردم، درست با کیر بزرگم شیرجه زدم و درمانی را که او هوس کرده بود به او دادم.