آلینا کریستار، ناپدری محبوبش، فانتزی های شیطانی خود را با او ارضا می کند و در کنار قطار برهنه می شود تا بیکینی خود را نشان دهد. در حالی که او او را مسخره می کند و سوار او می شود، یک برخورد وحشیانه و ناهنجار رخ می دهد که به پایانی داغ و نامرتب ختم می شود. یک سفر داغ و تابو.